الهام مهدیزاده-فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ دلِ گذشتن از مال را دارید؟ از اینکه بخواهید در این شرایط اقتصادی، همه دو دوتا چهارتاهای اقتصادی برایتان بی مفهوم باشد و از خانه و زندگی خود برای زائری که از راه دور آمده است بگذرید. روایتهایی که میخوانید، درباره گذشتن همشهری هایمان از دنیاست؛ مردمی که این روزها در آستانه شهادت امام رضا (ع) برای میهمانان حضرت سنگ تمام گذاشته اند و سرپناه خودشان را به زائرسرا تبدیل کرده اند.
گفت وگوی ما با یک بانوی مشهدی است که یک واحد مسکونی را وقف اسکان رایگان زائران کرده است. گپ وگفتمان طولانیتر از تصور ابتدایی است. شیرینی روایت هایش چنان به جان مینشیند که گذر زمان بی معنا میشود.
او روایتهای بسیاری از حضور و اسکان زائران در منزلشان دارد: «نمی دانم از کدام بگویم. فکر کنم سختترین کار دنیا گلچین کردن خاطراتی است که یادآوری شان پر از خوبی است، پر از شیرینی.» این بانوی مشهدی برای صحبت کردن قید و شرطی دارد: نام و عکسی از من چاپ نشود، چون کاری که من و خانواده ام انجام میدهیم بسیار ناچیز است. چندبرابر این کار برکت و نعمت نصیب و روزی ما شده است. همه ما مشهدیها سر سفره بابرکت امام رضا (ع) هستیم و هرآنچه داریم به واسطه مضجع شریف امام رضا (ع) ست.
روایت این بانوی مشهدی از پنج سال قبل شروع میشود: چندبار در محدوده بیمارستانهای مشهد با خانوادههای بیمارانی روبه رو شدم که برای درمان به مشهد آمده بودند. برخی از آنها به دلیل طولانی شدن درمان، گوشه و کنار خیابان فرش پهن کرده بودند. همان زمان اعضای خانوادهای را به خانه دعوت کردم که از سیستان وبلوچستان آمده بودند و به دلیل جراحی فرزندشان مجبور بودند دو هفته در مشهد باشند. پول دوا و درمان یک طرف، گرفتن سوئیت و آپارتمان یک طرف. اول باور نمیکردند که یک غریبه این طور آنها را دعوت کند. این رفتار زائران برای من و خانواده ام تکراری بود. خیلی از زائران وقتی با دعوت ما روبه رو میشدند، نمیپذیرفتند.
حق داشتند، چون هنوز این رفتار مثل باز بودن در خانه عراقیها در اربعین برای مشهدیها و زائران جا نیفتاده است. هرکس به پیاده روی اربعین رفته است میداند من چه میگویم، از میزبانی منحصر به فرد عرب ها. هیچ خانهای نبود که درش به روی زائران بسته باشد. هرکه هرچه در توان دارد برای پذیرایی میآورد. با خودم میگفتم: حضرت اباعبدا... الحسین (ع) چه نگاه و توجهی به قلبهای عراقیها داشته که این طور عاشقانه پذیرای زائران اند.
وقتی به این خانواده سیستانی گفتم خانه وقف زائران است پذیرفتند. روزی که کار درمانی فرزند این خانواده سیستانی تمام شد، نمیدانید چه حسی داشتند.
برای ادامه صحبت کمی مکث میکند: ببخشید داشتم فکر میکردم چطور برای شما تعریف کنم. نمیدانم چرا واژهای پیدا نمیکنم. مادر بچه گریه اش بند نمیآمد و همان طور پشت سر هم دعای خیر میکرد. هرکدام از این مهمانها که میرود، غصه دار میشوم. انگار از خیر و برکتی بزرگ محروم شده ام.
روایت به جایی میرسد که بغض همراه تک تک جمله هاست: چند سالی است که عضو ستاد اسکان شده ام و از طریق این ستاد زائرانی به منزل ما ارجاع داده میشوند. سه سال قبل بود که از طرف سامانه اسکان زائران اطلاع دادند ۷۰ خانم در مسیر آمدن به مشهد هستند. آن طور که من از آنها پرسیدم گفتند شام نخورده اند.
خیلی دوست دارم در کنار اسکان و حضورشان در منزل ما، مهمان سفره خانواده ما نیز باشند. هیچ وقت یادم نمیرود که آن روز ۵۰ هزار تومان پول داشتم. با همان پول تخم مرغ و نان خریدم. از فردای آن روز خانواده همسرم و چند خانواده دیگر وقتی از حضور این بانوان مطلع میشدند، پذیراییهایی را آماده میکردند. کلا این طور بگویم که محال است زائری به خانه ما بیاید و با خودش برکت نیاورد.
ادامه صحبت این بانوی مشهدی با تلنگری به خودش همراه است:ای وای! نزدیک بود فراموش کنم. این خاطره که میخواهم برای شما بگویم جزو شیرینترین خاطرات من از حضور زائران است.
از دوران کودکی روستاشان را به یاد میآورد و خانهای که درش به روی همه باز بود، از یتیم و فقیر گرفته تا غریب در راه مانده. غلامحسن بابای مرحومش را هم یادش میآید که دستی تنگ و چهرهای گشاده داشت. با کشاورزی خرج زندگی را به هر سختیای که بود جور میکرد؛ بااین حال دریغ نداشت از تقسیم کردن سفره ساده اش با دیگران.
بزرگ شدن در چنین خانوادهای از آقای محمدپور -که امروز ۵۲ ساله است- خیری ساخته که از مرام و سخاوت پدر چیزی کم ندارد. «چند سال بعد از اینکه آمدم شهر، خدا خانهای چهل متری نصیبم کرد. اگر میدیدم کسی توی خیابان مانده، دلم میسوخت و میآوردمش خانه. آن قدر این کمک کردن حس وحال خوبی داشت که کارم را ادامه دادم. پنج سالی میشود که زائران آقا را میآورم خانه ام، هرچند...»
با شرمندگی ادامه میدهد: هرچند خانه ام آن قدر ارزش ندارد که زوار امام رضا (ع) در آن پذیرایی شوند.
شغل او نقاشی اتومبیل است. خانهای دو و نیم طبقهای دارد در منطقه سیدی. یک طبقه را داده است به پسر و عروسش. در طبقه دوم هم خودش مینشیند. وقتهایی که مشهد شلوغ میشود مثل همین دهه آخر صفر یا ایام نوروز با همسرش میروند نیم طبقه بالا و محل زندگی خودشان را میدهند به زائران آقا. گاهی حتی همان نیم طبقه را هم خالی میکنند و میروند خانه فامیل تا زائران بیشتری در خانه جای بگیرند؛ و تمام این کارها بدون چشمداشت مالی است؟
غلامحسن انگار که چنین فکری به مخیله اش هم خطور نکرده باشد، فوری میگوید: من از کسی انتظار ندارم. به خاطر دلم این کار را انجام میدهم، برای رضایت خدا و امام رضا (ع).
از او که تا دیروز میزبان تعدادی از زائران اهوازی بوده است و امشب منتظر زائرانی از شمال کشور خواهد بود، میپرسیم چطور زائرهای بی جا و مکان را پیدا میکند؟ غلامحسن میگوید که قدیم ترها خودش اطراف حرم میرفته و به زوار پیشنهاد میداده است تا به منزلش تشریف بیاورند.
گاهی نیز مهمانان قبلی تماس میگیرند و درخواست میکنند به فلان فامیل یا آشنا که هوای زیارت آقا به سرش زده است جا بدهد. دو سه سالی هم هست که آقای محمدپور با پویش «هر خانه، یک زائرسرا» که از سوی آستان قدس رضوی مدیریت میشود، همکاری میکند و کاملا راضی است. این همسایه امام رئوف (ع) از سالها مهمان نوازی اش خاطره تلخی به یاد ندارد. امثال این اتفاقها که لوله حمام گیر کند و فرش هال خیس شود یا کودک زائر چیزی را روی قالی بریزد خاطره بد نمیداند. با آسودگی میگوید: اینها که اصلا مهم نیست خواهرم. آدم وقتی میخواهد کار خیری انجام بدهد، این جور چیزها اهمیتی ندارد دیگر.
نوبت گفتن از خاطرههای خوب که میشود، حرف برای گفتن زیاد دارد. از همه مهمتر ارتباط قلبی قوی با امام رئوف (ع) است که به تمام دنیا میارزد. «هر چه از آقا خواسته ام داده اند. یک نمونه اش همین ماشینم، پژویی که مال سال ۸۵ است و یک ماه پیش دزد برد. صبح که فهمیدم چه شده است، رفتم حرم به آقا ماجرا را گفتم و کمک خواستم. شب زنگ زدند که ماشینتان فلان جاست. هر کس فهمید یک روزه پیدا شده است، تعجب کرد. میدانم که عنایت حضرت (ع) بود.» غلامحسن با صدایی مملو از آرامش از حس و حال قیمتی اش میگوید، اینکه به خاطر اسکان رایگان زائران در منزل و خدمتش در موکبهای پذیرایی از زوار دهه آخر صفر، حال دلش چقدر خوب است.
توصیه اش را برای آنهایی که تاکنون لذت این تجربه را نچشیده اند، با کلماتی ساده و عمیق، این طور بیان میکند: خدمت به زائر آقا، هیچ وقت بی پاسخ نمیماند. آدم عوضش را از امام رضا (ع) میگیرد. خاطر جمع باشند که توی این میزبانی اتفاق بدی نمیافتد. اصلا اگر آدم نیتش خیر باشد، هیچ موقع بد نمیبیند. من و خانواده ام که بد ندیدیم.
خانههای آپارتمانی مثل قلک و تنگنای معیشتی بسیاری از همشهریانمان را مرور میکنیم و صحبتهای غلامحسن را میشنویم. دارد میگوید پا پیش گذاشتن برای این جور کارهای خیر ثروت نمیخواهد. میپرسیم پس چه میخواهد؟ مکث کوتاهی میکند و میگوید: راستش این خداست که آدم را میکشاند به این سمت.
صحبت کردن با رجبعلی نوری انرژی بخش است. برای هر جملهای که بیان میکند، تأملی کوتاه دارد و تک تک حرف هایش را با آرامش بیان میکند. رجبعلی نوری و همسرش، بی بی فاطمه حسینی، پنج سالی است که با در اختیار قرار دادن منزل شخصی شان میزبان زائران علی بن موسی الرضا (ع) هستند. برای تمام این سالها و خانوادههایی که میزبانشان بوده اند، خاطره دارند. اما آنچه که برای آقای نوری و خانواده او این اتفاقها را شیرین میکند، حضور ایرانیها از شهرهای متفاوت است. میگوید: از چهارگوشه ایران مهمان داشته ایم. یاسوج، کرمانشاه، تهران، سیستان وبلوچستان و...
تأکیدی بر تفاوتهای واژه زائر و مهمان دارد: این خانوادهها دیگر زائر یا مهمان نیستند و جزئی از آشنایان ما شده اند. باهم در تماس هستیم. گاهی که نمیتوانند سفری به مشهدی داشته باشند، تماس میگیرند تا زیارت نیابتی داشته باشیم. آنها نیز لطف دارند و بارها دعوت کرده اند تا به شهرشان سفر کنیم.
روایت همراهی خانواده نوری برای اسکان زائران به شروع این میزبانی برمی گردد، در سالهایی که آنها به صورت شخصی در پارکها و بوستانها از زائران دعوت میکردند: بعد بازنشستگی شرایط زندگی خیلی فرق میکند. آن قدر فرصت دارید که با دقت بیشتری به دور و اطراف نگاه میکنید. بازنشسته که شدم، وقت بیشتری برای بیرون رفتن داشتم. همین فراغت دلیلی بود که زائران و دغدغههایی را که برای اسکان دارند ببینم. خانوادههایی را دیدم که میگفتند بعد چند سال راهی مشهد شده اند و به دلیل گرانی هتل ها، در کمپها چادر زده اند. چندبار تا نزدیکی این خانوادهها رفتم و با آنها گفتگو کردم تا شب را در منزل ما سپری کنند. برای خیلی از آنها عجیب بود که یک نفر بدون شناخت و آشنایی، به خانه دعوتشان کند و در مقابل این اتفاق هزینهای طلب نکند. حق داشتند؛ هنوز این اتفاق برای خیلی از ایرانیها جا نیفتاده است.
اما آشنایی او با سامانه اعلام پذیرش زائران به چهار سال قبل و یک اتفاق برمی گردد: سال ۹۷ بود که خیلی اتفاقی با گوشی همراه متوجه خبری از سامانه اعلام آمادگی اسکان زائران شدم. آن سال از طریق پیامک ثبت نام کردم. خیلی طول نکشید که با من تماس گرفتند و پس ازآن نام من قطعی ثبت شد.
این شهروند مشهدی از شرایط خانه مسکونی اش برای پذیرایی زائران امام رضا (ع) میگوید: آپارتمان ما در محدوده سرافرازان است. در سه طبقه دیگر ساختمان نیز پسرهای من ساکن هستند. به همین دلیل برای رفتن به خانه یکدیگر مشکلی نداریم. هروقت زائری وارد منزل ما میشود، خانه را به او میسپاریم تا راحت باشد.
گذشتن از خانه و زندگی به زبان ساده است. دلی بزرگ میخواهد تا از همه هستی و زندگی ات بگذری. اما این شهروند مشهدی نگاهی متفاوت دارد. میگوید: اگر مردم مشهد یک بار این حس را تجربه کنند، خودشان کوچه به کوچه دنبال مهمانان آقا خواهند بود تا از آنها پذیرایی کنند.
ادامه صحبتش مصداقهایی از این تجربه هاست: هربار زائری وارد خانه ما میشود، برکت عجیبی با خودش میآورد. این برکت را فقط با بودن و حضور آنها میتوان حس کرد. باید تجربه کنید تا متوجه این برکت و حس شوید. برای همین حس و حال بود که پسران من نیز امسال برای اسکان زائر ثبت نام کردند. از اقوام نیز چند خانواده پیش قدم شدند و ثبت نام کردند.
خانواده نوری از سوم تا ششم مهرماه میزبان زائران امام رضا (ع) هستند. نیتی که دارند این است که شب شهادت امام رضا (ع) زائرانی را که مهمان خانه آنها هستند به شام دعوت کنند.
سیدمرتضی چند برش کوتاه از زمستان چهار پنج سال پیش و روزی که حال وهوای زندگی اش را تغییر داد یادش مانده است. یکی از روزهای زمستان بود و هوای مشهد سرد و استخوان سوز. تلفنش زنگ خورد. آن سوی خط پدر بود که خود دستی در کارهای خیر داشت. او احوال پرسی کوتاهی کرد و بی مقدمه از خانوادهای گفت که به عشق زیارت امام هشتم (ع) به مشهد آمده، ولی جایی برای اسکان پیدا نکرده است. بابا که شرایط پذیرایی از زائران آقا را در خانه اش نداشت، از سیدمرتضی پرسید آیا حاضر است این خانواده را چندشب در منزلش مهمان کند؟
پسر دست پرورده همین پدر بود و وارث خیراندیشیهای او؛ بنابراین با جان و دل جواب مثبت داد و پس از آن باران اتفاقهای خوب بود که در زندگی سیدمرتضی باریدن گرفت. «اعضای آن خانواده زائر کاشانی در سرما اذیت شده بودند و وقتی در خانه گرم ما مهمان شدند، برای من، همسر و بچه هایم با همه وجود دعا کردند. من و خانواده ام آن روزها درگیر چیزهای آزاردهندهای بودیم. دقیق ترش را بخواهید یک گره مالی و یک بیماری. به برکت دعای مهمانان آقا هر دو گره باز شد.»
آقای رضوی که سی و هشتمین سال عمرش را سپری میکند، میگوید طعم عنایت امام رئوف (ع) به واسطه پذیرایی از زائران طوری زیر زبانش مزه داده که از آن سال تا الان مردانه پای کار اسکان رایگان زائران آمده است. «خانه ام در مطهری شمالی است. ماشین داشته باشی فاصله اش تا حرم ۲۰ دقیقه است. دو طبقه دارد. خودمان بالا مینشینیم و طبقه پایین را که یک سوئیت کامل شصت متری است، اختصاص داده ایم به زائران.»
وضعیت کرایه خانهها در مشهد و عوایدی که میتوانست با اجاره این واحد مسکونی به دست بیاورد، باعث میشود همان سؤالی به ذهنمان بیاید که شاید به ذهن شما هم آمده باشد:، چون نیاز مالی ندارد، از عواید مالی اجاره طبقه پایین چشم پوشی کرده است؟ جواب منفی اش را با لبخند همراه میکند و یادمان میآورد گذراندن زندگی با سه فرزند و حقوق کارمندی گرفتاریهای خاص خودش را دارد. او با یک، اما اضافه میکند: برکت خدمت به زائر آقا آن قدر در زندگی مان محسوس بوده است که ترغیبمان میکند ادامه بدهیم.
سید مرتضی به چیزهایی که میگوید باور دارد و نشانه اش این است که منتظر نمیماند تا افتخار اسکان رایگان زائران به سراغش بیاید. هر راهی را که به ذهنش بیاید میرود بلکه سهمش از این حظ معنوی بیشتر شود. او اطلاعات طبقه پایین منزلش را به ضمیمه فیلم، شماره و تهیه در گروههای مختلف منتشر کرده است. همین طور از فرصت خادم بودن در حرم امام رضا (ع) برای پیدا کردن زائران سرگردان استفاده میکند.
زائرانی که قبلا در منزل او بوده اند نیز کمکش میکنند تا این واحد مسکونی، خالی نماند و پیوسته میزبان مهمانانی از گوشه و کنار کشور باشد. همکاری با آستان قدس رضوی و پویش «هر خانه، یک زائرسرا» نیز این حلقه را کامل کرده و نتیجه اش شده است اینکه از شش هفت ماه پیش تا الان تقریبا هیچ موقع خانه سید مرتضی خالی از زائران شهرستانی نبوده است. میگوید: حتی گاهی که تعداد متقاضیهای اسکان زیاد میشود، طبقه دوم را هم خالی میکنیم و چندروزی را در منزل والدین خودم یا خانواده همسرم سپری میکنیم، بدون دغدغه خاطر درباره خانه و وسایل زندگی مان.
دهه پایانی صفر برای او، همسر و فرزندانش پرتکاپوتر از همیشه سپری میشود. دیشب هفت نفر از زائران کرمانی خانه اش را ترک کردند و گروه بعدی احتمالا فردا میرسند. واقع بینانه میگوید که تصمیمش سختیهایی هم داشته است، اما این دشواریهای کم تکرار قطعا به برکاتش میارزد. جملات پایانی او چکیده چند سال تجربه خوشایند است: «به همه توصیه میکنم یک بار لذت اسکان رایگان به زائران آقا را بچشند؛ پشیمان نمیشوند و ادامه میدهند؛ همان طور که من پشیمان نشدم، ادامه دادم و دوستان و بستگانم را به این کار تشویق کردم.»